یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره
عاشق بیلی شدنمعاشق بیلی شدنم، تا این لحظه: 4 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره
تولد وبلاگتولد وبلاگ، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره
برنی،گربه کوچولوی منبرنی،گربه کوچولوی من، تا این لحظه: 2 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

خانه پایین تپه

خیابان پاییز🍂کوچه مهر🍁پلاک۲۷🌳🌲

پارت ششم❤️

1401/4/14 20:48
106 بازدید
اشتراک گذاری

فصل ششم
آلن دختری بود که فرمانده مارگارت به سرپرستی گرفته بود. چشمانش طوسی و موهای قهوه ای داشت.او هم مسئول بخش سوم بود:ابر قدرت ها 
لایلا هم یکی از عضو های این سازمان بود 
برای عضویت در این سازمان باید قدرت بسیار زیادی داشته باشید .در این سازمان به آنها آموزش ميدند که چطور قدرت شان را کنترول کنند .مثلا کایلا قدرت جذب و آزاد کردن قدرت بقیه را داشت
آلن ،رئیس این بخش با بالا آوردن یک انگشتش و بدون گفتن حرفی می‌توانست کل دهکده را نابود کند برای همین در تمام انگشت های او انگشتر های مهر کننده بودن تا دهکده نابود نشود. او بخاطر این صالحه ای در بچگی روی ویلچر می‌نشست اما دختر بسیار مهربانی بود. ا‌و در دهکده دیگری زندگی می‌کرد که آنجا هم آلشین ها زندگی می‌کردند اما به دهکده آنها حمله شد و والدین او مردند.
بعد او به این دهکده آمد و فرمانده مسئولیت او را قبول کرد و با او مثل دختران خودش رفتار کرد.
امروز رو جلسه شبدر بود.این جلسه برای تصمیم گیری درباره دهکده بود. و ۱۴ نفر در ازشرکت داشتند:آلن،استلا،استفانی،لایلا،کایلا،ماریا،آلیشا،اما، آنا،سوزی،سوفی،بل،الکساندر و 
فرمانده مارگارت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)